... رهی نمانده تا رهایی
dafe pish khastam webamo hazf konam be khatere ink kheili tarafdar nadare sara gof mage u ehtiaj be nazare baqie dari va3 dele khodet benevis. dobare chand roz pish dashtam fk mikardam khob man ag bekham va3 dele khodam benevisam k daftar khaterat daram che karie Bam pol kharj konam benevisam vaqT ka30 nemikhone...????!!!!!!!!!!!!! in yek tahDde::::::: dar sorate nabode nazar balaye tedad morede nazar in weblog mokhtal khahad shod ba ta shakor az naveye golam p.n:mizane morede nazar balaye 1375 nafar ast. payan. سلام.... قرعه کشی برای اعتکاف بود .... اسمم دراومد!!!!!!خیلی خوبه چون من امسال دسته شیطونو دیگه از پشت بستم او را در اغوش گرفتم،بوسیدمش،نوازشش کردم. او باره دیگر پیش من بازگشت،گذاشت بودنش را حس کنم... من می توانم.. می توانم. می نویسم باز هم برای تو،برای تو که خواستم پایان را زود تر خواستم تا به تو برسم.. من می برم.من می توانم . من انسان هستم و او فقط یک کلمه ... پیروزی حق من است.. خدای من !!!! افریننده ی زیبایی ها ،افریننده ی خوبی ها!!!! پایان را بقل کردم،بوسیدم و اجازه دادم روی پاهایم بنشیند و من اشک هایم را نثارش کنم. ابنبات البالویی نگرفته ام را تقدیمش کردم تا با خود ببرد. او امد و من بار دیگر اما سخت تر از همیشه دیدنش را دیدم،او امد و مسئله ی من را بی جوابه پایان از من گرفت.نمره ام 20 رد شد اما با تذکری که کنارش نوشته بود: دیگر تکرار نشود...!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من می توانم.تو بودی تو خواستی پس من می توانم.... ارزشش را نداشت. برای هزارمین با ر می نویسم : اگر او رفت تو در کنارم باش تا نبودنش را حس نکنم !!! تو باش تا نفهمم کی رفت ؟؟؟و چگونه رفت؟؟؟ تو باش تا برنگردم رد پایم را ببینم و هوس کنم فقط برای چند قدم دیگر همراه با او رویش راه بروم.... زهرا ابنباتش را بخشید.... پایان خود هر زمان که بخواهد و بداند می اید... گاهی تو را غافلگیر می کند و تو اصلا هیچ اشتیاقی به دیدنش نداری اما اوبا بازوان توانمندش تو را مجبور به پایان مسئله می سازد... گاهی تو انتظار دیدنش را می کشی برای دیدنش لحظه شماری می کنی اما وا هر وقت را که بخواهد برای اتمام مسئله انتخاب می کند. پایان است که برای تو تصمیم می گیرد که گریه کنی یا خیر شاد باشی یا غصه بخوری . این قانونه طبیعت است !!!!!!!!!!!!!!!!!!! من تصمیم به جنگ و مسابقه با قانونه طبیعت دارم...چند وقت است اما هر بار او میگوید که گریه کنم و کی مسئله به اتمام می رسد اما نه ............. این بار من برنده ام.. این من به سراغه جنگ با او می روم اما با تدبیری نو و اندیشه ای تازه این بار من تصمیمی می گیرم کی همه چیز تمام شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیگر توان شکست دوباره از پایان را ندارم ... او یک کلمه است اما من یک انسان.پیروزی حق من است حتی اگر به قیمته نگرفتن ابنبات باشد.. عزیزکم !!!! بعضی انتظار می کشند بار دیگر فقط یک باره دیگر پایان را لمس کنند... من امدنش را می خواهم دیدنش را لمس کردنش را اشک هایم می بارند بر پهنای صورتم... من پایان را می خواهم... ای خدای زیبایی ها... هر بار تورا با این نام میخوانم.اما هیچ بار فکر نمیکنم زیبایی چیست؟؟؟ زیبایی تو هستی ادم ها هستند گل دریا ساحل ابنبات و بستنی زیبایی پایانه این اغاز بی بهانه است ما تمام وجودم با تک تک سلول هایم از تو پایانه این مسئله را خاستارم پر از گناهم اما باز هم با تمامه پر رویی می خواهم دستم را بگیری...
Design By : Pichak |