سلام زهيا. خوبي؟!
صبح که پاشدم ديدم کش سرت رو سر من بوده و من تو خواب اونو از موهام باز کردم...
بعد گرفتم که تو اعتکاف تشريف داري و دلم گرفت...!
دقيقا مث ديشب تو که دلت گرفته بود...
آخـــــــــــــــــي...
من ظهر زنگ مي زنم به مامانت تا ببينم کي مي تونم بيام بهت سر بزنم...
آخه دختر خوب تو اين همه ميگي سر بزن سر بزن خب مي گفتي من کي مي تونم بيام پيشت!
اکشال نداره. بيخيل.
قربانت.